- من می خوام به دنیا بیام ... باشه
مامان,, بعله ؟من شیر می خوام... باشه
مامان,, بعله ؟ من جیش دارم..خب
مامان,, بعله ؟ من سوپ خرچنگ می خوام..چشم
مامان- من ازون لباس خلبانیا می خوام...باشه
مامان,, بعله ؟ من بوس می خوام
الهى قربونت بشم بوس بوس
- مامان جونم ؟من شوكولات آناناسی می خوام..باشه
مامان,, بعله ؟ من دوست می خوام..حتما عزيزم
مامان,, بعله ؟ من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی... چشم
- من یه مهمونی باحال می خوام با دوستام.. چشم
عزیزم
مامان,, بعله ؟ من زن می خوام باشه عزیز دلم
مامان,, بعله ؟ من دیگه زن نمی خوام..
- اوا ... باشه
مامان,, بعله ؟من كوفته تبریزی می خوام...الهى روى چشام
مامان,, بعله ؟من بغل می خوام...بیا بغلم عزیزم
- ما مان... جونم ؟مامان حالت خوبه آره
- مامان ؟
- چی می خوای عزیزم
- تو رو می خوام .. خیلی......
***
- بابا
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام
- به من چه بچه .. به مامانت بگو
- بابا
- هان؟
- من شیر می خوام
- لا اله الا الله
- بابا
- چته ؟
- من ازون ماشین كوكی های قرمز می خوام
- آروم بگیر بچه
- بابا
- اههههه
- من پول می خوام
- چی ؟؟؟؟ !!!
- بابا
- اوهوم ؟
- منو می بری پارك ؟
- من ماشینمو نمی برم تو پارك تو رو ببرم ؟
- بابا
- هان ؟
- من زن می خوام
- ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز
- بابا
- ....
- من جیش دارم
- پوففف....نداشتيم ها برو به ما مان بگو
- بابا
- درد..کم بگو بابا ...بابا به عزات بشينه
- من زن نمی خوام
- به درك..حالا کى زن بتو داده که نمى خواى
- بابا
- بلا...
- تقصیر تو بود كه من به دنیا اومدم یا مامان
- تقصیر عمه ات بود...... بابا
- زهرمار
- من یه اتاق شخصی می خوام
- بشین بچه..اينجام که هستى برات زياده
- بابا
- مرض....
- منو دوس داری
- ها ......
- بابا....بابا
- ...
- بابا
- خررر پفففف
- بابا
- خفه
- بابا
- دیگه چته ؟
- من مامانمو می خوام
- از اول همینو بگو ... جونت در بیا
وقتی یه بار ازدوست (دخترت یا پسرت)ضربه می خوری درست مثل این می مونه که با ماشین بهت زده و داغونت کرده ولی وقتی می بخشیش درست مثل این می مونه که بهش فرصت دادی تا دنده عقب بگیره و دوباره از روت رد بشه تا مطمئن بشه چیزی ازت نمونده
زرنگی را گفتم زندگی چند بخش است ؟ گفت دو بخش : کودکی و پیری...... گفتم پس جوانی چه شد ... گفت با عشق ساخت ، با بی وفایی سوخت ، با جدایی مرد
کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش برگهای اخر تقویم عشق حرفی از یک روزه بارانی نداشت کاش میشد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار، شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینه که منتظرت بمونه
من همونم که همش به یاد چشمات میمونم من همونم که تورو همیشه دنیام میدونم من همونم که غم و از توی چشمات می خونم شده هر کار میکنم تا غم و از تو برونم من همونم که تویی فرشته ی ارزوهام جون من فقط یه بار عشق و بیار هدیه برام
hamishe fekr kon ke dar yek donyaye shishei zendegi mikoni. pas movazeb bash be tarafe kasi sang nazani chon aval donyaye khodeto mishkani...!
هیچوقت به چشمات راز دلت رو نگو چون راز نگه نمی دارد و گریه می کند
به تهرانی میگن ننه حسن مرده یه جوری بهش بگو که ناراحت نشه.ترکه به حسن میگه این یه شتره که در خونه همه میخوابه رو ننه توهم خوابید مرد
به یه ترکه میگن پرچم ایران رو توصیف کن میگه سبزش که مال سید هاست سفیدش هم مال آخوند هاست قرمزش هم که مال شهید هاست میمونه چوبش که نصیب من و شماست
باباش گفت عشق کشکه.اون هم گفتم زندگی آش هست بدون کشک هم مزه نداره
:: موضوعات مرتبط:
جملات زیبا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1024
این وبلاگ گروهی از وبلاگ نویسان جوان برای نویسندگی ثبت نام به عمل می آورد.
همچنین (جوانانه) اهداف مشخصی را دنبال می کند وبه دنبال جمع کردن نویسندگان حاذق و جوان می باشد، بعد از مدت کوتاهی نویسندگان بر اساس فعالیت خود درجه بندی میشوند و از بین آنها هیئت مدیره وبلاگ جوانانه برگزیده میشوند.
جوانانی که علاقه مند به ثبت نام به عنوان نویسنده ، برای یاری ما در آپدیت وبلاگ جوانانه هستند می توانند با دارا بودن شرایط ثبت نام کنند.
شرایط کاربر:
1.داشتن ایمیل(برای ساختن ایمیل و نحوه کار با آن اینجا کلیک کنید)
2.داشتن نمونه کار نویسندگی، مثل وبلاگ ، در صورت نداشتن نمونه کار، مطلب نمونه کار خود را از طریق فرم نظرات ارسال کنید.
3.فعال بودن>>>>> ارسال حداقل یک پست در 24ساعت یا حداکثر 36 ساعت.
توجه:جنسیت مهم نیست
توجه۲:شرایط سنی ندارد
قوانین:
1-نوشتن هرگونه مطلب سیاسی.غیر اخلاقی.رکیک و غیر مربوط باعث حذف مطلب و در صورت تکرار شدن باعث حذف کاربر خواهد شد.
2-توجه داشته باشید که مطالب باید به صورت خلاصه در صفحه اصلی و به صورت کلی و با جزیات در ادامه مطلب درج شود
3.از ارسال مطلبی که از وبلاگ یا وبسایت های دیگر کپی شده ، در حد امکان بپرهیزید. از هر پنج پست حداکثر دو مطلب کپی شده باشد.
---------------------------------
وبلاگ ما همچنین از افراد با مهارت های زیر دعوت به همکاری میکند:
1. طراح قالب
2. افرادی دارای آشنایی کامل با زبان اچ تی ام ال باشند.
داستان را در دلتان با صدای بلند و با توجه بخوانید. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهید داشت.
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود ...
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر
چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد ...
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد ...
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چاره ای نداشت جز اینکه فریاد بزند :::
“خدایا کمکم کن”
ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟
- نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر ...
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند ...
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت !!!
و شما ؟
شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟
آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست ...
عضو شوید
عضویت سریع
آمار
وب سایت:
آمار مطالب
آمار بازدید
زرنگی را گفتم زندگی چند بخش است ؟ گفت دو بخش : کودکی و پیری...... گفتم پس جوانی چه شد ... گفت با عشق ساخت ، با بی وفایی سوخت ، با جدایی مرد
کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش برگهای اخر تقویم عشق حرفی از یک روزه بارانی نداشت کاش میشد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت 
هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار، شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینه که منتظرت بمونه 
من همونم که همش به یاد چشمات میمونم من همونم که تورو همیشه دنیام میدونم من همونم که غم و از توی چشمات می خونم شده هر کار میکنم تا غم و از تو برونم من همونم که تویی فرشته ی ارزوهام جون من فقط یه بار عشق و بیار هدیه برام 
hamishe fekr kon ke dar yek donyaye shishei zendegi mikoni. pas movazeb bash be tarafe kasi sang nazani chon aval donyaye khodeto mishkani...!
به تهرانی میگن ننه حسن مرده یه جوری بهش بگو که ناراحت نشه.ترکه به حسن میگه این یه شتره که در خونه همه میخوابه رو ننه توهم خوابید مرد
